یک دنیای بهتر: دو هفته پیش با خبر شدیم که احمدی نژاد منحوس در یکی از سفرهای انتخاباتی به اصفهان آمده بود. اخباری به گوش می رسید حاکی از اینکه گویا کارگرى پیمانی به احمدی نژاد نامه ای نوشته است.عده ای در محافل کارگری این نامه را جعلی می دانستند عده ای دیگر هم از متن پخش شده این نامه به شدت منزجر بودند. ماجرا از چه قرار بود؟
هاشم کامیاب: متن این نامه از این قرار بود که کارگری شکایت وضع زندگی اش را به گوش احمدی نژاد رسانده بود. اما آنچه اعتراض مجامع کارگری و کارگران را برانگیخت قسمتی از نامه بود که علت بیکاری نگارنده را استخدام دوباره بازنشستگان در قسمت های پیمانی و اشغال فرصت های شغلی قلمداد کرده بود. و این در شرایطی است که بازنشستگانی که دوباره به سرکار بازگشته اند از وضعیت شغلی خوبی برخوردار نیستند و همین چند ماه اخیر شاهد اعتراض های گسترده ای از سوی کارگران پیمانی و بازنشسته در شرکت های مثل ذوب آهن بودیم. برای عده ای از فعالین کارگری که رژیم را به خوبی میشناسند٬ دادن این آدرس های غلط از سوی وزارت اطلاعات برای ضربه زدن به مبارازات کارگری امری عادی و روزمره دستگاه سرکوب رژیم محسوب می شود. اما از سویی متن نامه به گونه ای نوشته شده بود که گویا دستنوشته یک کارگر است. از زبان یک کارگر به طور فنی نوشته شده بود. اما این رد گم کردن ادبیاتی یک از شیوه های جدید وزارت اطلاعات است. مثلا در نامه از بسم الله الرحمن الرحیم استفاده نشده بود و گویش نامه گویش یک کارگر بود. من در نشریه خود شما دیدم که چگونه اطلاعات اطلاعیه حزبتان را دستکاری کرده بود. این قضیه در رابطه با نامه کارگر ناشناس پیمانی هم صادق است. قضیه از دو صورت خارج نیست: کارگری از سر استیصال نامه ای اعتراضی به احمدی نژاد نوشته است که جمله "کارگران بازنشسته چرا دوباره به سرکار بر میگردند" را به آن اضافه کرده اند یا اصلا نامه ای در کار نبوده است. حالت دوم شق واقعی تری است. چون اگر کمی دقیق شویم سفر احمدی نژاد به استان اصفهان و ماجرای این نامه در صدد جذب چیزی هستند. اینها در انتخابات دوست مردم هستند و در همان زمان دشمن مردم. اما این تغيير سياست موقتى با آزاد کردن فشار طبقات پایین ممکن نمی شود. اینها بیشتر از هر کسی می دانند که اعتراض کارگران ميتواند برايشان هزينه هاى سنگينى داشته باشد. اینها در مجامع بین المللی با گردن کلفتی و کله شقی حرف می زنند جایی که با ناتو و بمب افکن ها روبرو هستند اما جلوی کارگران جرات نطق کشیدن ندارند. می روند دسیسه میکنند٬ گریه میکنند و کارگران را به جان هم می اندازند. جمهورى اسلامى از خطر کارگران بيشتر وحشت دارد تا تهدیدهای نظامی آمریکا و غرب. در آخر باید بگویم این دسیسه های رژیم فقط نشانگر ضعف و دست و پا زدن در برابر غول عظیم قدرت طبقاتی است.
یک دنیای بهتر: به نکته خوبی اشاره شد. اینکه سران جمهوری اسلامی همیشه پیش از انتخابات و شرایط حساس سیاسی چهار دست و پا جلوی کارگران ظاهر می شوند. از عنترچرخانی هاى خانه کارگر و شورای اسلامی گرفته تا شوهای تبلیغاتی کاندیداهای منحوسشان. نظر شما در رابطه با قدرت سیاسی و کارگران چیست؟ "کارگران را به قدرت سیاسی چه" چقدر حقیقت دارد؟
هاشم کامیاب: جمهوری اسلامی در فضای انتخاباتی همیشه دنبال رد گم کردن و تغییر شکل است. گویی مردم و کارگران به آنی فراموش می کنند که جمهوری اسلامی بازنمود سه دهه جنایات و مصیبت بر یک جامعه شصت میلیونی است. با همین وضع و حاضر شدن در مجامع کارگری اینها از بردن اسم کارگر وحشت دارند. اما مشکل جمهوری اسلامی اساسی تر از اینهاست. جمهوری اسلامی و کارگران دو حوزه واجد استقلال درونی اند. بین قدرت سیاسی که باید خود را نماینده جامعه نشان دهد تا قدرت سیاسی حامی منافع گروه و طبقه خاصی بر علیه اکثریت جامعه یک دریا فاصله است. اما جمهوری اسلامی خود می داند نخستین استحاله همواره دومین استحاله را به همراه دارد. چون قدرت سیاسی خود نتیجه معامله و واگذاری عام است. یعنی رژیم بر میگردد به عقب نگاه می کند که این قدرت سیاسی که در دستش است در چه شرایطی نصیبش شده است و این دو قضیه را در بردارد: اولا جلوگیری از شرایطی که باعث تضعیف قدرت رژیم پیشین شد. چرا که هیچ چیز قدرت سیاسی را برای ابد واکسینه نمیکند. دوما وارونه و معکوس نشان دادن شرایط کسب قدرت سیاسی که گویا کارگران هیچ کاره اند. سرنگونی رژیم شاه نمونه زنده سوخت و ساز اجتماعی سیاسی کارگران در تعیین چند و چون قدرت سیاسی بود.
اما قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی دو مرحله معکوس را بوجود می آورد. از یک سو با گردن کلفتی و قلدری که نشاندهنده جایگاهی سفت و سنگین برای رژیم است و از سویی در مرحله دیگر محتاج به اقشاری از جامعه هستند که شب و روز سرکوبش می کنند. این مساله دو استحاله ناقص و معکوس را تشکیل می دهد. وحدت صوری رژیم هم حتی مانع از نشان دادن تضادهای اساسی و بیرونی آن نیست. رژیم در چنین شرایطی دست و پا میزند که به سرای باقی می شتابد. اینها تمام روابط قدرت سیاسی را بر عکس می خوانند. قدرت سیاسی هر خواستگاهی داشته باشد بو نمی دهد. اگر از یک سو معامله شده است از سوی دیگر بازنمود خواستگاهی است که می تواند باز خریده شود و این مساله خواب را از چشمان سران جانی حمهوری اسلامی ربوده است.
یک دنیای بهتر: جایگاه کارگران و نقش اجتماعی کارگران در برخورد به سیاست های رژیم چیست؟ چگونه می شود این سیاست را بر علیه خود رژیم به طناب دار بدل کرد؟
هاشم کامياب: جایگاه اجتماعی کارگران باعث اتخاذ چنین سیاست های کثیفی از سوی رژیم شده است. اگر بر فرض مثال جمهوری اسلامی قرار بود تغییر کند و اندکی رفاه بیاورد خوب هیچ کس اسب پیشکشی را رد نمی کند. اما کارگران می دانند رفاهشان تنها به سرنگونی این رژیم منحوس گره خورده است. تغییر زندانبان تغییر در شرایط زندانی نمی دهد. در هر صورت زندان زندان است. اگر قدرت سیاسی رژیم را یک معامله در نظر بگیریم اینها در عوض چیزی که خریده اند چیزهای زیادی فروخته اند: شرف٬ انسانیت٬ شرم٬ و کلا در ازای این خالی شدن از انسانیت و بدل شدن به انبانی از جنایات و کثافات اعتباری ندارند. البته قبلش هم همين بودند. کارگران بندی هستند که رژیم برای ادامه عمر به آن چنگ می زنند. اما این پست فطرتان فراموش کرده اند که این بند همان طناب دارشان هست هرچه بیشتر بکشند زودتر خفه خواهند شد.
یک دنیای بهتر: با تشکر از شما دوست عزیز که در این گفتگو شرکت کردید.
هاشم کامیاب: با تشکر مجدد از شما.